Foot Parastan
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

روان درمانی یک پا دوست (قسمت اول، دوم، سوم و چهارم

Go down

روان درمانی یک پا دوست (قسمت اول، دوم، سوم و چهارم Empty روان درمانی یک پا دوست (قسمت اول، دوم، سوم و چهارم

Post  Pa lis Mon Jun 17, 2013 1:25 am


   روان درمانی یک پا دوست (قسمت اول)



سلام علی هستم یه فوت فتیش یا راحتر بگم یه علاقمند به پا



داستانه من از اینجا شروع میشه که من پارسال  برای درمان این حس که اخرا باعث میشد با دیدن هر پایی به خود ارضایی یا پیشنهاد به طرف مقابل بشه  به پیش روانپزشک زنخاطر اینکه تو روابط اجتماعی ضربه نخورم رفتم پیش یک خانوم دکتر غریبه تو سید خندان تهران احساس کردم اینجوری شاید بهتر باشه رفتم تو و وقت گرفتم از یه منشی زیبا که همش به فکر این بودم یعنی پاش چه شکلیه چه لاکی زده وای این منشی خیلی زیبا و هیکلی مانکن داشت ،در کل اب از دهنم راه افتاده بود گفتم که حتما  این یه میسترسه باید بهش پیشنهاد بدم که یهو یه صدایی منو بخودش اورد اقای محمدی  اقای محمدی بفرمایید داخل گفتم ای بابا ولی گفتم حالا باشه برای بعد با راهنمایی خانم  منشی وارد اتاق دکتر شدم  وقتی خانم دکتر رو که پشته صندلی دیدم  هول کردم و از زیبایش تو شوک بودم که گفت بفرمایید بنشینید و سلام احوال پرسی بین ما شروع شد و ازم پرسید برای چی پیش یه روانشناس اومدم و کسی معرفی کرده منو یا نه ؟؟؟



منم که تصمیمم جدی بود و میخواستم راه حلی برای این حس پیدا کنم  زبونم شروع به جنبیدن کردو گفتم من یه پا دوستم دوست دارم پاه دخترا رو بو کنم بلیسم انگشتاشونو میک بزنم  با پاهاشون خدمت کنم در کمال تعجب خانم دکتر هیچ تعجبی نمیکرد  و داشت به حرفام گوش میکرد و در حین حرف زدن  ازم  سوالهایی میپرسید که از کی ؟ تا حالا تجربه داشتی ؟چطوری پی به این موضوع بردی؟ و............  منم وقتی دیدم خانم دکتر هیچ حالت خاصی نسبت به من نگرفته و داره خیلی با کمالات منو نگاه میکنه و به حرفام گوش میده منم به سوالاتش جواب میدادم  که از بچگی دوست داشتم اینکارو بکنم پای زنای فامیل یکیشم از دستم در نرفته تو خواب به حساب همشون رسیدم یا دزدکی کفشاشونو دزدیم لیس زدم بو کردم حتی جوراباشونو که پرسید تو حالت عادی چیه ؟گفتم از ترس حجب و حیا روم نمیشده  چون خانواده مذهبی دارم خوب ادامه میدادی ،منم گفتم چند بار فقط تونستم تو سکس با دوست دخترم پاهاشو لیس بزنم  که اونم زیاد راغب به اینکار نبود با همین دلیل زیاد نمیذاشت براش انجام بدم حتی یه بار اینقدر داغ کردم که پایه پسر عموم رو تو خواب لیس زدم و خودمو ارضا کردم حتی چند بار این کار برای پسر عموم که تو خواب انجام میدادم که دستم رو شد و از این موضوع سو استفاده میکرد  و ازم باج میگرفت



خانوم دکتر یه اهی کشید گفت :از چیه پا خوشت میاد از کدوم قسمتش ،گفتم از همه جاش اما از میک زدن شصت پا خیلی خوشم میاد از انحنای کشیده و روی پا که پوسته لطیفی داره،گفت دوست داری با کیا اینکارو انجام بدی دوست داری تحقیر بشی ؟



گفتم دوست دارم یه زن یا دختر زیبا که پایه زیبا داشته باشه براش انجام بدم پس پا برات خیلی مهمه  اره ؟؟؟



با خجالت گفتم خیلی ،گفت میخوای درمانش کنی ؟



گفتم بله اگه بشه خیلی خوب میشه،گفت:اگه بگم این حس تو درمان نداره چی ؟



یهو یه عرق سردی رو پیشونیم احساس کردم و دیدم که لحنه خانوم دکتر داره باهم تغییر میکنه ،و گفت برای درمانش یه راه،ی هست که باید هفته ای دو بار برای مشاوره و انجام بعضی کارا به این جا بیای اینو با تحکم خاصی گفت، که من جز چشب گفتن چیزی به ذهنم نرسید



گفت برو پیش خانومه منشی و پروندتو تکمیل کن  و وقت بگیر در ضمن برای اینکه به نتیجه برسیم حق نداری خود ارضایی کنی تا وقتی بهت بگم که نگاه ملتمسانمو دید گفت برات دارو مینویسم که بتونی خودتو کنترل کنی  در ضمن خانوم منشی بهت زنگ میزنه و چکت میکنه اگه حرفاشو گوش نکنی نمیتونم برات کاری انجام بدم



منم مثله یه بره حرف گوش کن و حس ذاتی خودم که یه خانوم زیبا با یه حالت امرانه  صحبت میکرد منو رامه خودش کرده بود گفت حالا میتونی بری  وقتی رفتم پیشه خانوم منشی تا اومدم چیزی بگم دیدم بی توجه به من کاری انجام میده و انگار میدونست داخل چیا به دکتر گفتم و دکتر بهش گفته باید چیکار کنه  با حالته خاصی پر از تحکم بهم گفت شماره تلفن اومدم موبایل بدم گفت ثابت بعد موبایل ،منم مثل یه بره حرف گوش کن شماره خونه با موبایلم رو دادم بعد ادرسو گفتم که یه جای ادرسو اشتباه گفتم که اومدم درست کنم که انچنان نگاهی بهمن کرد که داشتم می شاشیدم به خودم و کم کم مطمین میشدم خانم منشی یه میسترسه



تو فکر بودم و بی توجه به حرفهای خانم منشی که چک ابدار حواسمو جاش اورد گفت مگه با تو توله سگ حرف نمیزنم حواست کجاست ؟! من که تو پاره ای از افکار و رخداد پیشامده بودم و نمی دونستم چی بگم ازدهنم پرید پیش پای شما ارباب



گفت افرین !  چطور جرات میکنی یه لبخنده تلخی کرد و ادامه داد از این به بعد بدونه اجازه من حق نداری اب بخوری خانم دکتر گفته باید تحت نظره من باشی تا مثل یه توله سگ مودب تربیتت کنم از این به بعد که از محل کارت تعطیل شدی میای اینجا تا بهت بگم چیکارا کنی در ضمن هر شب ساعت 9 بهت  اس ام اس میدم و لیست کارهای فرداتو بهت میگم اگه کوچکترین سر پیچی ببینم به خانم دکتر میگم تا به شدت تنبیهت کنه



من که هنوز تو خودم نبودم و متوجه نبودم برام چه اتفاقی میوفته دو تا چک دیگه حالمو جا اورد



و بی اراده از خانم منشی تشکر کردم  و ایشون  دستشو اورد جلو گفت ببوس من هم یه بوس از روی دستشون کردم و گفت از این به بعد منو ارباب پریا صدا میکنی فهمیدی ؟



بله بله ارباب پریا!!!!!



گفت حالا گم میشی میری خونه و منتظره اس ام اس من میشی توله سگ بی اختیار پا شدم و به سمت در رفتم که یهو صدام کرد وایستا اومد جلوم پایه راستشو از کالجش در اورد و گفت نمیخوای ازم تشکر کنی ؟؟؟؟؟



منم که اون لحظه  روی اسمونا بودم و انگار دنیا رو بهم داده بودن تا نگام به پاهای زیبا با لاک های صورتی و انگشتای کشیده بزرگ بی اختیار زانو زدم و شروع کردم به بوسیدن پاهاش که اون  موقع خنده های ارباب پریا بلند شد گفت افرین توله سگ حالا گمشو در باز کرد و با یه لگد به صورتم منو به بیرون پرت کرد




Edame Darad....





Pa lis
Guest


Back to top Go down

روان درمانی یک پا دوست (قسمت اول، دوم، سوم و چهارم Empty روان درمانی یک پا دوست (قسمت دوم

Post  Pa Lis Mon Jun 17, 2013 3:31 pm



قسمت دوم


بعد از گذشت 2 ساعت که به اندازه 4 ،5 ساعت  داخل مطب برام طول کشید پا شدم از روی زمین و به سمت خونه راهی شدم  تو راه نمیدونستم خوابم ،بیدارم همش داشتم به اتفاقاتی که افتاده بود فکر میکردم حتی چند بار ایستگاه مترو رو اشتباه پیدا شدم  نزدیکای ساعت 7 بود که رسیدم خونه زنگ درو زدم کسی درو باز نکرد تعجب کردم به موبایل مامانم زنگ زدم گفت  امدیم خونه خواهرت اگه خواستی بیا اینجا اگه نه کلیدو دادم به خانم افلاکی برو بگیر ،خانم افلاکی  همسایمون بود و شوهرش تو تصادف مرده بود و با پسراش زندگی میکرد رفتم و زنگ درشونو زدم ،گفتم منم علی ،مجید برداشت پسره خانم افلاکی بود که اونم هم کلاسم بود که برای اونم دو سه بار پا لیسی کرده بودم  اونم خوشش میومد که پاهاشو لیس بزنم اما نمیدونم چرا سو استفاده نمیکرد  گفت بیا بالا گفتم اومدم کلیدو بگیرم خستم باش برای بعد کلیدد گرفتمو رفتم خونه دیدم نه شامی هست نه حس شام درست کردن رفتم حموم و بی توجه به ساعت  که همین جور داره به 9 نزدیک میشه ساعت 9,10 بود امدم نشستم  رو مبل تلویزیون  روشن کردم که نگاه افتاد به گوشی که چراغ میزد
با دلهره ساعت نگاه کردم و گفتم وای بیچاره شدم
یه شماره غربیه بود اس ام اس داده بود با ولع خاصی شروع به خوندن اس ام اس کردم قوانینی رو که باید یاد بگیری برات اس ام اس  کردم خوب بخون اگه یادت بره خودم جونتو میگیرم توله سگ
1.    هر  شب موقه خواب به  مقعدت کرم میزنی  خودتو انگشت میکنی
2.    وقتی از خونه در میای شرت تنگ میپوشی  که بیضه هات اذیت بشه
3.                  تمامه موهای بدنتو میزنی
4.    از این به به بعد حق نداری با یه زن  ارتباط داشته باشی یا حرف بزنی
5.    بعد تایم کاریت مستقیم میای دفتر
6.    به من و خانم دکتر میگی  ارباب
7.    تو دفتر از این به بعد لخت باید باشی
8.    همیشه چهار دست و پا باید تو دفتر باید باشی
9.    در صورت تشخیص گوش نکردن به حرفا و عدم  توجه به کارات به شدت تنبیه میشی 
تنبیهات به ترتیب
1.    نوع الف و سخت ترین تنبیه
2.    نوع ب و  شلاق خوردن
3.    نوع پ و  استفاده به عنوان اشیا
تو ماته اس ام اس بودم که زنگ در خورد پا شدم و با عجله رفتم سمت ایفون که دیدم مجیده تو دلم گفتم حتما مجید حوس کرده پا هاشو بلیسم گفتم اینم وقت گیر اورده برداشتم گفتم بله گفت برات غذا اوردم بیا بگیر من برم کار دارم  تعجب کردم رفتم  ظرف غذا رو گرفتم اومدم نشستم پای غذا که یهو تلفن زنگ خورد ور داشتم گفتم بفرمایید از انور تلفن گفت توله سگ سلامت ؟ بهت سلام کردن یاد ندادن کونی ؟
کپ کرده بودم و دهنم پر از غذا بود و نمیتونستم جواب بدم ! گفت زبونت رفته تو کونت جواب بده عوضی گفتم عذر میخوام ارباب فکر نمیکردم شما باشید گفت از این به بعد همیشه باید منتظره زنگ من باشی  بی معطلی پررسید اینترنت داری گفتم بله گفت خوبه از بدنت عکس لخت بگیر برای ایمیلم که برات اس ام اس کردم بفرست در ضمن یه روسریم ببند به پا توله سگ حالم گمشو !!!!!
وقتی گفت اس ام اس یادم افتاد که هنوز کامل نخوندمش  بدو پریدم رو اس ام اس دیدم  ایمیلشو داده و پایینشم اقلامی رو نوشته که باید بگیرم ببرم دفتر چند تایم فوش ابدار نثارم کرده بود که همین که خوندم اناناسم بلند شد بی اختیار من که حسابی تحریک شده بودم و داشتم با اناناسم ور میرفتم بازم زنگ در خورد
بله بازم خروس بی محل بود مجید  گفتم بله گفت مجیدم گفتم  خوب کارتو بگو گفت تنهایی مهمون نمیخوای پسر داییم اومده  میخوام باهات اشناش کنم
گفتم مجید امروز کلی کار دارم نمیشه بزاری برای بعد گفت قبلنا تا خونتون خالی میشد میگفتی بیا از اون کارا کنیم کلن امروز مشکوک میزنی  مجید که دید من بهانه میارم گفت پس کارت تموم  شد اس بده منتظرم
منم که خیالم راحت شده بود یاد کاری که باید میکردم افتادم سریع رفتم یکی از روسری های مامانو کش رفتم بستم به پام رفتم جلو اینه قدی 3 4 تا عکس توپ گرفتم
رفتم پایه لپ تاب سریع ایمیل کردم ، به ارباب پریا داشتم اس میدادم که مجید  زنگ زد گفت پس چی شد سر کار گذاشتی گفتم بابا اینا دارن میان نمیشه  گفتم باشه پس بلند شو بیا خونه ما، من که تو بعد مخمصه ایی گیر کرده بودم  که بابا اینا رسیدن و خیالم راحت شد و تونستم از دست مجید در برم
او شبو به زور صبح کردم از یه طرف خانم دکتر و پریا از یه طرف مجید و پسر داییش من که یه روزی ارزوی همچنین لحظه هاییرو میکردم از ترس کتک و تنبیه ارباب  پریا نمی تونستم  کاری بکنم توهمین فکرا بودم که خوابم برد
رینگ رینگ با ساعت موبایل از خواب پا شدم  رفتم صبحونه زدمو حاضر شدم زدم بیرون رسیدم سر کوچه سوار بی ار تی  شدم که یهو یاده دستوراته ارباب پریا افتادم  بله نه مو های تنمو زده بودم نه کرم به مقعدم باز به فکر چاره افتادم من که تا حالا اینقدر پریشین نبودم داشتم از ترس به خودم می پیچیدم و داشتم میگقتم خوب نمیرم من که ترسی ندارم که تازه دو هزاریم افتاد اون عکسا ادرسه خونه تلفن ثابت برای چیه !!!!!!!!
 دیگه نه راه پس داشتمو نه پیش رفتم شرکت اون روز هم اینقدر کار داشتم که نمی تونستم به چیزی فکر کنم
ساعت 1،30 بود همکارا کم کم اماده رفتن میشدن و من دوباره ترس به سراغم میومد بلاخره با خودم کنار اومدم و داشتم اماده میشدم که یادم افتلد باید کلی وسیله بخرم !!!!! مثل جت رفتم تاکسی گرفتم رفتم اقلامی که بود رو بگیرم  جایی که ادرس داده بود تو اول پاسداران بود جایی که وسایل حیوون میفروخت پت شاپ رفتم تو و شروع کردم به  گفتن  چیزایی که میخوام گفتم قلاده سگ گفت چه سایزی از دهنم پرید برای خودم میخوام و سرخ شدم و داشتم عرق میکردم دختر فروشنده خنده ای کرد گفتم چه سایزی گفتم بزرگ  قلاده سنجاب ظرف غذا  پوزه بند گفت کفی یا پوزه درشت گفتم نمی دونم گفت خوب دهنش جلویه یا عقب منم که دیگه تو حاله خودم نبودم و هم تحقیر شده بودم و هم تحریک  مونده بودم که چی بگم فروشنده گفت نکنه اینم برای خودتون میخواید  دیگه داشتم هم لذت میبردم هم یه جورایی دوست داشتم همونجا براش چهار دست وپا بشمو پارس کنم گفتم صبر کنید اس دادم ارباب پریا گفت توله سگ کفی ضامن دار چشم بند هم بگیر ،گفتم کفی ضامن دار  چشم بندم میخوام فروشنده یه جوری نگام میکرد انگار میدونست من یه سگم گفت میشه 145 تومان  گفتم کارت خون دارید گفت برای شما همه چی داریم راستی غذا  برای سگتون نمی خاید منکه تو خودم نبودم خانوم فروشنده 50 تومانم گذاشت تو فاکتورو ،حساب کردمو رفتم به سمت مطب...... 


edame darad...

Pa Lis
Guest


Back to top Go down

روان درمانی یک پا دوست (قسمت اول، دوم، سوم و چهارم Empty روان درمانی یک پا دوست (قسمت سوم

Post  Pa Lis Thu Jun 20, 2013 12:39 pm

Ghesmate 3


raftam be samte matab


zang dar ro zadam va  dar baz shod raftam to va didam arbab parya roye sandalish poshte miz neshaste va yek nafar ham to salon entezar ro mobel va bero ber mano negah mikone arbab parya bi tavajoh be man dare majale ro mizoo varagh mizane raftam jelo va ba tars goftam salam arbab bedone inke balaro negah kone goft kodan mage nagoftam 4 har dasto pa chizayi ke goftam kharidi tole sag ,bale arbab,to ke baz sar payi va ye chak abdar nesaram kard fardi ke roye miz bod yehoo khadash gerft, manam azhese tahghir va chake badi sari 4 dasto pa shodam mesle labo sorkh bodam

dige haghe harf zadan nadari boro vasayelo bezar anbari lebasetam dar biyar vaysta ghaladei ke gerfti ko han khob bebareshon onja ye chakam be dar konam zado goft ta shab vaghet nadarim yala, rftam to anbari .to anbari ke che begam bishtar shabihe otaghe porov bod ba 2 ta ayne gadi lokht shodam monde bodam ba in moha chi kar konam to feker bodam ke yeho arbab parya ba khanom ro sandali sohbat mikard esmesh elnaz bod engar to arayeshgahe male ishon bod  va doste arbab parya dashan  dar morde man harf mizadan

parya khodemonim khanom dr o toam khob pesarayi tor mikonida taze engar rame rame 

are kojasho didi vaysata biyad yehali behet bedam , va khandashon gor gerft bi ekhtiyar ananasam boland shod hamintor ke gosh mikardam arbab parya yeho dad zad koni pas chi shod nakone mordi ?

yala dige ! sari lokht shodam omadam biron va hap hap kardam  ke roye sandalish dor zado ye negahi  kard be man goft shorteto chera dar nayavordi ?khejalat keshidi ? khandidan  arom hap kardam elanz sagam yekam khejalatiye !!!!

tole sag boro kafshaye elnazo tamiz kon ta man karamo konam vaysta gardaneto biyar jelo raftam samte arbab parya sareto biyar payin yehoo negam bepash oftad hamon!pahayi ke diroz boside bodam dashtam az negah kardan be sandalaye arbab va lake meshki baraghi ke zade bod lezat mibordam ke ba 2 ta das mohkam zad bekmara  hala gomsho az sozesh kamaram ye lahze nafasam band omad bi ekhiyar oftdam zamin

goftee heheh ee

 akhey adat mikoni va elnaz ham mikhandid elnaz biya bebaresh engar jonesh tamom shod man  ke hala ghalade dashtam va gardanamo ham ye chizi feshar midad va dashtam az in hese ajib kotak khordan did zadan pahaye arbab va ghalade va tahghiri ke vaghti ghalade be gardNAM baste shod va be daste ye dokhtare ziba ba kafesh haye pashene boland verni va ghadi boland ke taze motavajesh shode bodam ananasam boland shod elnaz goft yala biya bia bebinam vaghati zanjiro keshid dashtam khafe mishodam baraye inke nafasam band nayad boland shodam ra oftadam arbab parya   goft: elnaz kabodesh nakoni khamom dr mikoshtama midoni ke dos nadare  be servis dahandehash bad begzare man kee ehsase ghoro mikardam az tasobe arbabam ba ye lagad be tokhmam bihal shodam va ye dade az tahe del zadam ke har chi lezat baste bodam az damagham avord

soosool nabash dige tole sage khoshgel bia berim ro mobel emroz ziyad sare pa bodam mikham  baram belisish va mano donbale khodesh keshond goft in  short chiye pat  mikham bebinam la pat chi dari man pol dadam bayad  lezatesh bebaram ,taze fahmidam

arbab parya mno dar ezaye meghadari pol be elnaz ejare dade manam ke badam nemiyomad mikhastam paye ye dokhtare nazoo belisam

lab dad ro mobel goft ghiyafashooo man ke khili dos daram ghiyafatoo moghe lisidane paham bebinam feker konam jaleb bashe ama ghbelesh bia on shorto dar biyarim pashoo  shorto az pam dar avordam ke mikhastam beshinam ke daste elnazoo ro ananasam didam man ke az lezat va chand zarbe akhir kiram nim khiz bod yeho bozorg shod va man cheshamo baste bodam va lezat mibordam ke ye bishgon az sare ananas mano be khodam avord goft man pol dadam na to yala beshin shoro kon konet samte man bashe bi ekhtiyar etat kardam kafshasho be komake pash dar avord andakht roye zamin va on chizi ke man mitarsidam etefagh oftad tars az  in pahaye sefid ba nakhonhaye dorosht ama barik ba ye lake bi rang baragh konnde hala chizi ke sozhehaye kaf dastiham to royaha va khabam bod ro berom bod ke mano mato mabhote khodesh karde bod hamintor negah mikardam va dashtam be oje feshare asabi miresida  ke yeho didam paha besamte man miyad engar khab mididam ke ye zarbe yi be lopam zad yala khoshgele chiye engar pa nadidi shoro kon

ba herso valaaa oftdam be jone pahash roye phasho aval mibosidam az bala bepayin ghose roye pash khili narmo latif bod labaye zarifamo mizashtam rosh  va bos haye kochik mizadam hamzaman daste elnaz roye basanam bod va konamo masazh midad man ham karekhodamo edame midadam vaghti bosam tamom shod shoro be bosidane anghoshtash va roye nakhomash shodam ke lizi nakhonash nakhodagah zabonam yeho roye nakhonash mesel ye dasmal rosh keshide shod in karo baraye paye rastesh anjam midadam ke yeho pasho vardash va negahm dasht pasho donbale mikard gozasht ro ye kamaram va paye chapesh avord jeloye sortam va ba halati por azeshve va naz va havas goft haalaaa in sage khoshgele man ke in baresteresam kamtar dasht mishod in bar behtar az ghabl dashtam anajm midadam  yeho goft bemakeshon khoshgele yeki yeki va anghoshte shastesho be zor foro kard to dahanam manam ham ke be arezoye chandin salam reside bodam ba tamame  ghodrat mik mizadam va ba zabondore anghoshte shastesh micharkhondam ke zarbeyi be dare konam zade shod ke sedash  khande arbab paryaro boland kard va goft mohkamtar sage chesh abiye man

elnaz dare behet khosh migzare  are  ino az koja peyda kardi feker konam koniye khob balade suck bezaneha va har do khandidan

man ham ke  az khod bi khod shode bodam  va anghoshtaye dige elnazoo mik mizadam yeho motvajeh va garmiye latifi roye anansam shodam  ke be bala payin kardanesh lezate mano 2 chandan mikard ghaladmo keshido khafegi va sorfe haye shadid omad be sorogham  goft hal mikoni are dar gosham goft angoshtam che mazye mide?ke pars kardam tokhmamo ba ye feshar shadid azham darid goft che mazyi mide?

zabon baz kardam mazye behesht va khandeye elnaz va ba ye tof be soratam mano mostafiz kard goft inm jayize khosh zabonit

ke yeho tellfone matab zang khord ke arbab parya goft pash pasho kase kozato jam kon khanom dr omad elnaz ba hol boland shod bedone inke kafshaho bepoesh va ghalade mano vel kone david samte panjere va mano betarze vahashkyane be samte khodesh harekat dad va yeho goft baz in bi moghe omad avazi  manam ke az harfaye ina hichi nemifahmidam goft rimote daro daram mizanM boro ta nayomde va ye chak dar goshe man khabomd va goft dafe badi bayad be ziba kocholo ham servis bedi heyfe on zabone faghat angosht belis va ghaladaro andakhet ro zaminoo raft besamte kafshash va az dar raft biron

arbab parya bodo  boro dame dar zano bezan ta khanom dr biyad  dar zemen az  elnaz khanom chizi begi on shoholeto khodam miboram  midam bokhorish fahmidi ????

,yala dame dar ba tahkome khasi goft ke bodo etate amer kardam va bedone jorate  negah kardan be bala sejde kardam ta khanom dr biyad arbab parya ham omad besamte dar va az ja kafshi chizi bardash va gozasht to dastam vaghti sarmo kami balo avordam didam kafshaye rahatiye ke jayi didam fahmidam hamon kafshaye khano  dr bod ,ke dar baz shodva sala o aleyek 2 arbab edame peyda kard dar morde karaye rozane ke yeho roye pas kalam sangini kafshiyo ehsas kardam dasht dar miyavord va kafshaye rahatisho miposhid va ba pa kafshasho be jeloye damagham hedayat kard ke az boye zibash ke boye serke ba  panire gandide bod madhosh shodam feker nemikardam ke hamchin arbab zibayi  pash hamchin boyi bede bedone tavajoh be man ra oftad be samte otaghsh va arbab parya ba ye lagad besaram faze mano parond goft vaghti bo kardi dakhelesho lis bezan  ke tamiz beshe dar zemen yadet nare chi goftam heyvon shosholeto .............

Pa Lis
Guest


Back to top Go down

روان درمانی یک پا دوست (قسمت اول، دوم، سوم و چهارم Empty awliii

Post  Peymanfe Thu Jun 20, 2013 5:50 pm

Awliii bud edame bede...

Peymanfe
Guest


Back to top Go down

روان درمانی یک پا دوست (قسمت اول، دوم، سوم و چهارم Empty Ghesmate 4

Post  Pa Lis Thu Jul 04, 2013 2:30 am




Ghesmate 4
بعد از اینکه ارباب پشت میزش و خانم دکترم رفت تو اتاقش من مشغول لیسیدن  وبوییدن کفش های خانم دکتر شدم و  همین جور بو میکردم و بی توجه به ارباب و اتفاقات اونجا به بو کردن کفشی پر از لذت سرگرم بودم که زنگ در منو بخودش  اورد که در باز شد و یه دختر زیبا که تقریبا 18 سالش بود اومد تو بله دختر خانوم دکتر اومد، یه دختر زیبا و شیطون که تو چشماش شری و میسترسی نمایان بود که بی اختیار رفتم پاهای زیبایی رو که تویه یه صندله گلادیاتوری بود بوس کنم که با یه خنده بلند مواجه شدم ماما این خره کیه نکنه اینم مریضه جدیدته!!!! پریا چرا اینو لبو کردید !!!!!!
چقدر با نمکه سرتو بیار بالا !!
تو چشمایه زیبا و ابی رنگ دختری جوان و زبیا نگاه میکردم که یه چیزی چشممو  از نگاهش دزدترسیدم و یه لحظه احساس  کردم اناناسم بزرگ شده
پریا برام یه نسکافه بیار من برم پیش ماما بیام با این نمکی بازی کنم هر دو خندیدن و ارباب پریا اومد سمته من و بی اختیار کفشاشو میبوسیدم
گفت خوبه توله سگ میبینم خوب کارتو یاد گرفتی راستی یادت باشه وقتی همه رفتن من میمونمو و تو پس حواست بخودت باشه
!!!و با دستش سرم ناز کرد
واقعا جایگاهمو پیدا کرده بودم،منی که تا دیروز دنبال درمانه این حس بودم داشت هر دقیقه به دقیقه شکل جدیدی بخودش میگرفت و منو بی اختیار وارده محیطی عجیب میکرد بدون اراده منو بی اختیار .......
تو اوج خیالات بودم عینه سگ چار دست تو پا وایستا بودم
نگار داشت از اتاق بیرون میومد
یکی گفت:نگار نگار
منو بخودش اورد که دیدم  نگار برگشت تو اتاقو گفت کی میاد ؟
بعد اومد سمته من یکم قربون صدقه ام رفت با سرم گوشم ور رفت و همش بهم میگفت چه با نمکی و لپامو از جاش در میاورد   که ارباب پریا اومد گفت :خانم نسکافتون ،بزار رو میز ،اسمه این اقا خره چیه ،
ارباب پریا :توله سگه خر نیست نگار خانم
خوب خره من باید باشه و پرید رو کمرم یه دختر با وزنه متوسط رویه کمرم بود و گوشمو کشید و گفت هش هش من خودم یه  جورایی خوشم اومده بود ،که از بغله شونم دو تا پا اویزون شد و سرم بینه دو تا پا خوشگل وبرنزه گیر کرد و نگام به انگشتا و کفشایه نگار گره  خورده بود  دستام شروع به لرزش کرد و اب دهنمو قورت دادم نگار که دید تکون نمیخورم پاهاشو محکم بهم فشار داد و سرم بینه پاهای عرق کردش گیر کرده بود از روی ساپورتش معلوم بود که پاهاش بدونه مو هستش منو شروع به حرکت کردم حدود 5 دقیقه  از من سواری گرفت وقتی یواش میرفتم با بیشگون یا در کونی زدن مداوم سرعتمو به دلخواهه خودش میاورد
گفت برو سمت میز نسکافمو بخورم اقا خره اونجا وایستادم بدونه اینکه از من پیاده بشه شروع  به هورت کشیدن شدن که یهو بالا رو نگاه کردم !گفت توم می خوای اخی تشنته  !!!
با پاش صندلشو از پاش در اورد و انداخت زمین و بعد چند قطره ریخت رویه صندلش من که تازه دوزاریم افتاد که باید صندلو بلیسم شروع به لیسیدن کردم طمع شیرین  نسکافه و تندی عرقه پایه نگار رو احساس میکردم که دیدم ارباب پریا گفت حیوون چیکار میکنی ؟ باز که سیخ کردی نگار  یهو بلند شد و  گفت  بیچاره نمیتونه خودشو نگه داره و یه دره کونی محکم نثارم کرد و خنده ای کرد ،پریا یه دم کم داره دقت کردی ؟
بله نگار خانم درست مثل یه خره خوشگل میشه اهای دوست داری یه دم بکنم تو کونت بله نگار خانم و دوباره خندید که زنگ در خورد
ارباب درو باز کرد سلام خوشامدید
بفرمایید خانم دکتر منتظرتونه با دیدن نگار ،سلامو احوال پرسی کردن و بدونه اینکه اصلن توجهی به  من کنن دریغ از یه نگاه
رفتن تو،بین حرفها فهمیدم که از دوستان خانوادگی و مریض های قدیمی خانم دکتر هستن یک زن و شوهر جوان که زنه پر حرف و برعکس مرده اروم و مطیع بود تو اون حین به پاهای زنه که اسمش فاطمه بود نگاه کردم یه کفش جلو بسته پوشیده بود و چادر به سر داشت نتونستم چیزی بفهمم ،نگار یهو نشست روم که از تو فکر اومدم بیرون  گفت پریا این خره چقدر مو داره نگفتی مو هاشو بزنه؟؟؟
ارباب پریا:چی !!!!!
نزدی حیوون که یهو رعشه و ترس اومد به سراغم من که به تته پته افتادم اومد به سمته من خم شد و یک چک زد تو گوشم که انچنان سوتی کشید تو گوشم و جای انگشتای لاغر و کشیدش افتاد رو صورتم نگار که فقط میخندید هر از گاهی یه چنگ به کون یا کمرم میزد
نکنه  کرم اتم که دیشب گفتم نزدی !!!هان وایستا ببینم و رفت سمته مقعدم  و باسنمو از هم باز کرد  و دادو فحش های ارباب با لگد شروع شد و خنده های نگار که در اون بین تحقیره منو زیاد تر میکرد و اناناسم که بلندشده بود و میگفت تو سگ تربیت بشو نیستی باید جرت بدم  نگار از روم پا شد و ارباب پریا به زدنه من با پاهاش ،دستاش ادامه میداد  من که از درد و ناله به خودم میپیچیدم فشاره پایی رو سره خودم احساس کردم ،نگار بود داشت بی صدا و با نگاهی تمسخر امیز امیخته با لذت به سرم فشار میاورد و نگام میکرد و زیر لب چیزی میگفت ،بلند تر گفت پریا بسه دیگه اه ،،....
نگار خانوم اخه ،اخه بی اخه برو کنار کشتی طفلیو تازه داره ازش خوشم میاد  برو برام اب بیار ،در گوشش ارباب پریا یه چی گفت،و ارباب پریا گفت چشب حتما
من که زیر پاهای پرنسس نگار  
داشتم نفسی تازه میکردم نگام به ساعت افتاد نزدیکای 6 بود
گفتم خدا به دادم برسه  
صدایی گفت:زود باش شصتمو میک بزن اگه بتونی 15 دقیقه تو دهنت نگه داری شصته پامو نمیزارم پریا با  اونجات کاری داشته باشه اما نتونی خودم با اونجات کار دارم !!!! دیدم مامله خوبیه !! گفتم چشب پرنسس نگار و شصت زیبا شو کردم تو دهنم
گفت 15 دقیقه و گذشت من با ولع یک انگشت زیبای بانوی نوجوان رو تو دهنم داشتموتقریبا 10 مین بود که  داشتم شصت پاهای خوش طمع و لطیفشو میک میزدم و پرنسس نگار شصتشو اینور انور میبرد و من با دهنه پرم به اینور اونور می رفتم که شصتش از دهنم در نیاد  ارباب پریا اومد و دستش یه لیوان اب یخ بود و به قیافه من که ختده دار شده بود نگاه میکرد  ولیوان ابو داد به پرنسس جوان من هم حواسم به این بود که شصته پرنسس از دهنم بیرون در نیاد که سردی عجیبی اووو رو کمرم احساس کردم پرنسس رو کمرم اب ریخت و من دهنم رو باز کردم که داد بزنم که شصته ارباب از دهنم در اومده بود من که لرزه عجیبی  بدنم رو گرفته بود اشکم سرازیر شد
نمی دون چرا پرنسس که اینو دید نشست و نازم کرد واشکمو پاک کرد گفت فکر کنم پریا برای امروز بسشه نه ،هر چی شما بگین نگار خانوم
اما کاراشو نکرده ها ..... اشکال نداره تازه  اول راهشه ....................
من شروع بلیسیدن پاهای پرنسس نگار کردم که وفاداری خودمو ثابت کنم و ایشون پاشونو تکون میدادن تا تمام قسمتهای پاش لیسیده بشه و جا از قلم نیافته ،قوس پای پرنسس جوان منو از خود بی خود کرده بود ، برو گمشو  دیگه تا نظرم عوض نشده
وقتی اینو شنیدم بدو دویدم سمته انباری لباسمو پوشیدم نمیدونم کی جلوی خونه بودم  و فردای اون روز سرکار نرفتم خطمو فرداش عوض کردم ،چند روزی مرخصی گرفتم وبا خانواده رفتیم  مسافرت تا به قولی آبا از اسیاب بیافتاده ،اما هنوزم هوس میکنم برم اونجا یه بار هوس بهم غلبه کرد ورفتم اما از بختم یا از بد شانسی خانم دکتر از اونجا رفته بود ، از اون به بعد دیگه به فکره درمان نیافتادم اما تجربه ای بودبرای همیشه که فکر درمان این حس زیبا نیافتم و ازش لذت ببرم و حتی تجربه هایی جدید داشته باشم
پایان


Pa Lis
Guest


Back to top Go down

روان درمانی یک پا دوست (قسمت اول، دوم، سوم و چهارم Empty Re: روان درمانی یک پا دوست (قسمت اول، دوم، سوم و چهارم

Post  Sponsored content


Sponsored content


Back to top Go down

Back to top

- Similar topics

 
Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum